کد مطلب:59770 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:226

سیمای علی در جنگ تبوک











[سال نهم هجرت ، ماه رجب بود كه به پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) خبر رسید ارتش روم مركب از چهل هزار سواره نظام با ساز و برگ كامل رزمی در نوار مرزی «تبوك» (سوریه كنونی) مستقر شده اند و این نقل و انتقالات ، حكایت از خطر حمله و تجاوز می كند.

پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بی درنگ به تدارك سرباز و جمع آوری اسلحه پرداخت و خطبه های آتشین خواند و دستورهایی داد و خودش همراه سی هزار نفر به سوی سرزمین تبوك حركت كردند، با توجّه به اینكه فاصله تبوك با مدینه 610 كیلومتر است ، سپاه روم ناگهان خود را در برابر قدرت عظیم اسلام دید، و از مرزها عقب نشینی نمود و وانمود كرد كه قصد تجاوز ندارد، پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) پس از مشورت با یاران و پس از ده یا بیست روز اقامت ، برای تجدید قوا به مدینه بازگشت. ]

در آغاز جنگ تبوك ، خداوند به پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) وحی كرد كه خودش به سوی تبوك حركت كند و مردم را برای حركت به سوی تبوك برانگیزد و به او آگاهی داد كه نیازی به جنگ نیست و آن حضرت گرفتار جنگ نخواهد شد و امور، بدون شمشیر رو به راه خواهد شد وقتی كه پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) تصمیم خروج از مدینه گرفت ، امیرمؤ منان علی (علیه السلام) را جانشین خود در مدینه كرد تا از افراد خانواده و فرزندان و مهاجران سرپرستی كند و خطاب به علی (علیه السلام) فرمود:

«یا عَلِیُّ! اِنَّ الْمَدِینَةَ لا تَصْلُحُ اِلاّبِی اَوْبِكَ؛ ای علی! شهر مدینه سامان نیابد، جز به وجود من یا به وجود تو».

به این ترتیب ، آن حضرت را با كمال صراحت و آشكارا جانشین خود ساخت و امامت علی (علیه السلام) را به روشنی تصریح نمود.

و در این مورد، روایات بسیار رسیده مبنی بر اینكه منافقان وقتی كه از جانشینی علی (علیه السلام) با خبر شدند به مقام شامخ او حسد بردند و این موضوع بر آنان گران و سنگین بود كه علی (علیه السلام) دارای چنین مقامی شود و دریافتند كه با خروج پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) علی (علیه السلام) از مدینه نگهداری می كند و دشمنان نمی توانند دست طمع بر مدینه بیفكنند (با توجّه به اینكه تقریبا مدینه از مسلمین خالی شده بود و حتّی شخص پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) رفته بودواحتمال خطر هجوم دشمنان ساكن حجاز، به مدینه مركز اسلام وجود داشت). منافقین كوشش داشتند كه به هر صورتی شده ، علی (علیه السلام) را همراه پیامبر بفرستند، چرا كه هدفشان این بود با دوری پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فساد و بی نظمی در مدینه به وجود بیاورند و بانبودن مردی كه مردم از او حساب می برند،بتوانند به هدف شوم خود برسند و حسادت داشتند از اینكه علی (علیه السلام) در مدینه در رفاه و آسایش بسر برد ولی مسلمین دستخوش رنج سفر طولانی و طاقت فرسا گردند، و در این مورد، راه چاره ای می اندیشیدند، سرانجام شایع كردند كه اگر پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) ، علی (علیه السلام) را در مدینه به جای خود گذارده از روی احترام و دوستی نیست بلكه از روی بی مهری و بی اعتنایی به او، او را با خود نبرده است ، اینگونه به آن حضرت تهمت زدند، همانند تهمت قریش به پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به اموری مانند: مجنون ، ساحر، شاعر و كاهن ، با اینكه خلاف این تهمتها را در مورد رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) می دانستند، چنانكه منافقین خلاف آنچه را شایع می كردند، در مورد امیرمؤ منان علی (علیه السلام) می دانستند و دریافته بودند كه علی (علیه السلام) خصوصی ترین افراد در پیشگاه رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است. و محبوبترین و سعادتمندترین و برترین انسانها در محضر پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است.

وقتی كه امیرمؤ منان علی (علیه السلام) از شایعه سازی منافقین با خبر شد، تصمیم گرفت آنان را تكذیب و رسوا كند و دروغشان را فاش ‍ سازد، از مدینه خارج شد و خود را به پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) رساند و به آن حضرت عرض كرد:«منافقین می پندارند كه تو از روی بی مهری و خشمی كه بر من داشته ای ، مرا با خود نبرده ای و مرا جانشین خود در مدینه ساخته ای».

پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به او فرمود:«برادرم! به جای خود به مدینه باز گرد؛ چرا كه امور مدینه سامان نیابد جز به وسیله من یا به وسیله تو و تو خلیفه و جانشین من در میان خاندانم و هجرتگاهم و دودمانم هستی».

«اَما تَرْضی اَنْ تَكُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی».

«آیا خشنود نیستی كه مقام تو نسبت به من همچون مقام هارون نسبت به موسی (علیه السلام) باشد جز اینكه بعد از من پیامبری نخواهد بود».

و این سخن رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بیانگر چند مطلب است:

1 تصریح پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به امامت علی (علیه السلام).

2 انتخاب شخص خاصّ علی (علیه السلام) برای جانشینی ، در میان همه مردم.

3 تبیین فضیلتی ویژه برای علی (علیه السلام) كه هیچ كس دارای آن نیست و تنها او صاحب این افتخار است.

4 پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) با این سخن ، تمام آنچه را كه هارون در پیشگاه حضرت موسی (علیه السلام) داشت برای علی (علیه السلام) ثابت كرد، جز در آنچه را كه عرف مردم می دانند مانند برادری (تنی و پدر و مادری) هارون با موسی و جز آنچه را كه شخص پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) استثنا كرد كه «مقام نبوّت» باشد.

و این امور، حاكی از امتیازات خاصّ علی (علیه السلام) در میان مسلمین است كه هیچ كس در این امتیازات ، همتای او و یا همسان و نزدیك به او نیست.